تو مثل معجزه بودی چیزی فرای باورم چیزی فرای درکم چیزی فرای تمام استقلالم و محکم بودنم بیماری در وجودم قرار دادی اندازه کرونا نفس گیر دو هفته قرنطینه برای من شد سه هبته و هر روز درد بیشتری احساس کردم من درمان نشدم هیچ دارویی درمانم نکرد نه فشار درس ها نه دغدغه خانوادم نه دوری هیچ چیز من امشب از پا افتادم من امشب فهمیدم خیلی وقت است دیگر آن کوه فروریخته خیلی وقت است از من منی نمانده امروز رفتم توی حیاط شروع کردم تمرین زبان یکساعت زمان برد بعدش یکهو فرو ریختم من همان دختری نیستم که تابستان پارسال توی همین حیاط زبان میخواند به من چیزی اضافه شده که دیگر آن زهرا نیستم .این آدم برایم غریب است من سال گذشته رها بودم تمام درد ها را میکشیدم ولی آزاد بودم الان اسیرم پاهایم زنجیر است تو من را از من گرفتی امشب اندازه تمام دردهایم گریه کردم اندازه تمام روزهایی که محکم ایستادم عزیزانم را از دست دادم محکم ایستادم پشت در اتاق عمل محکم ایستادم و خواهرم را روی تخت بیمارستان پذیرایی کردم من محکم ایستادم چون پاهایم برای من بود الان تو ایستادن را از من گرفتی دردت جانکاه است تو نمی دانی من چه میکشم نمی دانی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها